پرسش :

مراكز فرهنگى نوين ايران از چه زمانى تأسيس گرديد و چه ارتباطى با انقلاب مشروطه داشت؟


شرح پرسش :
پاسخ :
يكى از راه كارهاى روشن فكران غرب زده براى نهادينه كردن فرهنگ مشروطه خواهى و دين زدايى، نفوذ در مراكز فرهنگى جديد و نظام آموزشى نوين بود. آنها تلاش مى كردند با تخدير افكار دانش آموختگان مدارس جديد و ترويج تمدن غرب، خودباورىِ جوانان ايران را از بين ببرند و كسانى را كه براى خدمت ايران وارد اين مدارس مى شوند به افرادى خودباخته و منتقد و دشمن فرهنگ خودى تبديل كنند.
نخستين مدرسه ى عالى جديد، مدرسه ى دارالفنون بود كه توسط اميركبير تأسيس گرديد. فلسفه ى تأسيس اين مدرسه، تربيت متخصص در داخل كشور و پاس دارى از اصالت هاى دانش آموختگان بود، ولى با قتل اميركبير اين سياست پى گيرى نشد. او تعدادى معلم خارجى، به خصوص معلمان اتريشى را براى تدريس در اين مدرسه دعوت نمود. آنها زبان فارسى را نمى دانستند و دانش آموزان ايرانى نيز با زبان فرنگى آشنايى نداشتند. در همين گيرودار اميركبير به قتل رسيد و مسئولين جديد مدرسه از ميرزا ملكم خان كه با هر دو زبان فارسى و فرنگى آشنايى داشت خواستند به عنوان مترجم وارد مدرسه شود. ميرزا ملكم خان كه خود فراماسون و از چهره هاى خودباخته و مشروطه خواه بود، ابتدا به عنوان مترجم وارد مدرسه شد و بعد از مدتى تدريس جغرافيا و علوم طبيعى را به عهده گرفت و به اين ترتيب به چهره ى شاخص مدرسه مبدّل شد.[1]
هدف ملكم خان در اين مدرسه، تربيت روشن فكرانى بود كه پس از چند سال انديشه هاى او را در ميان اقشار جامعه ترويج و آزادى مطلوب او را تثبيت نمايند. حامد الگار در اين مورد مى گويد:
خود ملكم نيز از اين كار صرفاً قصد تعليم نداشته است؛ زيرا چند سال بعد بسيارى از شاگردان و فارغ التحصيلان دارالفنون به فراموش خانه-اى- كه به وسيله ى او تأسيس شده بود پيوستند و مى توان تصور كرد كه وى از همان ابتدا در نظر داشت كه بدين وسيله جلب توجه كرده پيروانى به دست آورد.[2]
مدرسه ى ديگرى كه در راستاى ترويج نوگرايى و غربى كردن ايران عمل نمود، مدرسه ى علوم سياسى بود. مدرسه مزبور به منظور تربيت نخبگان سياسى براى اداره ى كشور تأسيس شد. امين الدوله در تأسيس مدرسه ى علوم سياسى همكارى داشت ولى در كنار او ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله كه يك فراماسون بود و پسرش حسن خان مشيرالملك حضور داشتند و دست اندركاران و گردانندگان و استادان آن غالباً فراماسون بودند.[3]
پرورش يافتگان مدارس جديد كه غالباً توسط روشن فكران غرب گرا و فراماسون رشد كرده بودند، به طور طبيعى، پس از چند سال، به آزادى خواهان مشروطه خواه مبدّل گرديدند كه حكومت منهاى ديانت و روحانيت را مى خواستند. آنها در خلال انقلاب مشروطه سعى بليغى را در تبديل نهضت عدالت خانه به مشروطه ى غربى نمودند، به طورى كه در خلال مهاجرت كبراى علما به قم توجه مردم را از بيت علما به سفارت انگليس جلب، و در روزهاى تحصن در چادرهاى مردم حضور پيدا كردند و راه نجات كشور را مشروطه خواهى مى دانستند. آنها در سخن رانى هاى خود در سفارت ايران اولين بار به صورت علنى و جدى و گسترده انديشه ى مشروطه خواهى را در جامعه نهادينه كردند و طورى از مشروطه سخن مى گفتند كه تهافتى بين آنها و دين وجود نداشته باشد. اگر چه آن روزها توده ى ملّت گمان مى كرد مشروطه ى مورد نظر آنها همان مشروطه ى مشروعه است، پس از تشكيل مجلس و هنگام تدوين قانون اساسى معلوم شد مشروطه ى مورد نظر آنها با دين سازگارى ندارد. در كتاب رهبران مشروطه در مورد نقش فارغ التحصيلان مدارس جديد در مشروطه آمده است:
سال هاى بعد شمارى از آزادى خواهان از همين دانش آموختگان مدارس جديد، از جمله دارالفنون بودند. حتى بخشى از شاگردان دارالفنون و ديگر مدارس، جزء متحصّنان در سفارت انگليس بودند و در سفارت براى آنها چادر مخصوصى برپا شد.[4]
مرتضى قلى خان صنيع الدوله كه خود از دانش آموختگان دارالفنون بود و بعد تحصيلات خود را در آلمان به اتمام رسانده بود نيز، پس از بازگشت به ايران در صحنه ى تغيير اوضاع عدالت خانه به مشروطه نقش مهمّى ايفا كرد.[5]
به هر حال با نفوذ روشن فكران غرب گرا از چند دهه قبل از انقلاب مشروطه و ترويج فكر مشروطه ى غربى، به طور خودكار، پس از چند سال، فرهنگ مشروطه خواهى، آن هم مشروطه ى غربى، در نخبگان سياسى - فرهنگى كشور نهادينه شد و با كمك اين گروه، اين فكر به صورت تلطيف شده به برخى از روحانيون و ساير اقشار تلقين گرديد و بدين ترتيب بستر مناسبى براى تغيير مسير نهضت فراهم آمد.
مطبوعات و شب نامه ها
پرسش : وضعيت مطبوعات در آستانه ى انقلاب مشروطيت چگونه بود؟
پاسخ : در آستانه ى انقلاب مشروطيت، از ميان رسانه هاى كنونى، فقط روزنامه در ايران وجود داشت نه راديو بود و نه تلويزيون؛ البته تلگراف نيز به عنوان يك وسيله ى ارتباط جمعى نقش مهمى در اطلاع رسانى ايفا مى كرد؛ به طور نمونه، يكى از عواملى كه موجب پيروزى نهضت تنباكو گرديد، ارتباط مردم با علماى نجف به وسيله ى تلگراف خانه ها بود.
در اواخر قرن نوزدهم ميلادى، روزنامه در ايران در خدمت تحولات سياسى اجتماعى قرار گرفت و منشأ كنش هاى اجتماعى و هدايت افكار عمومى گرديد.[6]همه ى روزنامه ها در آن زمان به صورت روزانه به چاپ نمى رسيدند، بلكه بعضاً با فاصله ى زمانى بيشترى منتشر مى شدند. بسيارى از اين روزنامه ها در بيرون ايران به چاپ مى رسيد و شمارى از آنها در داخل كشور منتشر مى شد. در مورد علت نشر برخى از روزنامه ها در خارج كشور، برخى معتقدند «در زمان ناصر الدين شاه بى اعتنايى اين پادشاه به اصلاحات اساسى، روشن فكران و آزادى خواهان ايران را ناراحت كرده بود، به طورى كه در اواخر سلطنت اين پادشاه عده ى قابل توجهى از نويسندگان و آزادى خواهان ايران به كشورهاى اروپا و نيز به هندوستان و مصر و عثمانى مهاجرت كردند».[7]
ولى اين سخن را به طور كلّى نمى توان پذيرفت؛ چرا كه برخى از اين روزنامه نگاران، مانند ميرزا ملكم خان، به خاطر سرقت هاى كلان از دواير دولتى و ارتكاب تخلفات ادارى، زمينه ى فعاليت در داخل ايران را از دست دادند و در خارج از كشور به مخالفت با دولت پرداختند. نكته ى ديگر اين كه بسيارى از آنها به دليل بى مبالاتى به مسائل دينى در جامعه ى دينى ايران نفوذ مردمى نداشتند؛ از اين رو از نگارش و نشر مطالب ضد دين و دولت در ايران احساس خطر مى كردند و در كشورهاى خارجى چنين ممانعتى براى آنان نبود و حتى زمينه ى همكارى فراوانى بين دولت هاى خارجى با آنان وجود داشت؛ از اين رو، افرادى مانند ميرزا ملكم خان و ميرزا آقاخان كرمانى و غيره در خارج به فعاليت مى پرداختند.
در آستانه ى انقلاب مشروطه در اواخر قرن نوزدهم ميلادى مجموعاً حدود 22 روزنامه ى فارسى به وسيله ى ايرانيانى كه گرايش هاى آزادى خواهى و غرب گرايى داشتند، در كشورهاى مختلف، از لندن گرفته تا قاهره و هندوستان، به چاپ مى رسيد.[8]
رفته رفته تيراژ اين روزنامه ها بالا رفت و روزنامه هاى داخلى را تحت الشعاع خود قرارداد، به طورى كه در زمان مظفرالدين شاه، قبل از صدور فرمان مشروطيت، در ازاى هر روزنامه ى دولتى داخلى، شش روزنامه ى خارجى در مورد ايران و حوادث آن منتشر و از طرق مختلف به ايران فرستاده مى شد.[9]
حجم كثير مطالب اين روزنامه ها قابل مقايسه با مطالبى كه بر سر منابر توسط روحانيت در مورد عدالت خانه و عدالت خواهى مطرح مى شد، نبود؛ چرا كه اين روزنامه ها به طور منظم و پى درپى در طول سال منتشر مى شد، ولى آنچه در منابر گفته مى شد منحصر به ايّام خاص بود.
در مجموع در آستانه ى انقلاب مشروطه، يعنى بين سال هاى 1318 ق تا 1324 ق (1900 م تا 1906 م)، تقريباً چهل روزنامه ى ملى و غيردولتى، كه عموماً مشروطه خواهى و آزادى خواهى را ترويج مى كردند، منتشر مى شد. طى اين سال ها به قدرى آنها در افكار عمومى جلوه كردند كه شايد براى نخستين بار شأن و اعتبار روزنامه نگاران، هم از جنبه ى اجتماعى و هم از نظر سياسى، در ايران بالا رفت و روزنامه نگاران، اصلاح طلبان و تلاشگران علمى و سياسى براى ساماندهى اوضاع كشور معرفى شدند.[10]
هدف اصلى نويسندگان مطبوعات خارجىِ مشروطه خواه و آزادى طلب، زوال حكومت استبدادى قاجاريه بود، ولى با هدف نيروهاى مذهبى كه خواهان محدود شدن استبداد در ايران بودند متفاوت بود؛ چرا كه انگيزه ى روحانيت و علما اين بود كه به جاى استبداد، عدالت اسلامى جاى گزين گردد، ولى روزنامه هاى خارجى در صدد بودند به جاى استبداد، سيستمى شبيه سيستم اجتماعى و سياسى اروپا را جاى گزين كنند؛ از اين رو در نوشته هاى خود، الگوها و نظام ادارى و حكومتى كشورهايى چون انگلستان و بلژيك و فرانسه و سوئيس را، كه در آن روزگار به صورت دموكراتيك اداره مى شدند، ترويج مى كردند.[11]
البته آنها مى دانستند علايق مذهبى ملّت ايران، حكومت هاى غيردينى را برنمى تابد؛ از اين رو مشروطه را به گونه اى تعريف مى كردند كه تهافت آن با دين فاش نشود. يكى از روش هاى آنان اين بود كه واژه هاى مشترك و مقبول بين اسلام و مشروطه ى غربى را به عنوان اهداف خويش مطرح مى كردند.
واژه هايى چون آزادى، مساوات و برادرى از عناوينى بود كه در صدر برخى از روزنامه ها چاپ شده بود. البته مقصود آنان از آزادى و مساوات و برادرى و اُخوّت، با نظر اسلام در مورد اين مقوله ها متفاوت بود، ولى آنها از شفاف كردن مقصود خويش كه در امورى چون آزادى در تجاوز از حدود شرعى و برابرى حق زن و مرد و غيره خود را نشان مى داد، خوددارى مى كردند. حتّى برخى از آنان سعى مى كردند بين مشروطه و حكومت مورد نظر اسلام تلائم برقرار كنند و اين دو را يكى بدانند.
پی نوشتها:
[1]. ر.ك: حامد الگار، ميرزا ملكم خان، ص 21 - 22.
[2]. همان، ص 22.
[3]. ر.ك: نجفى و حقانى، تاريخ تحولات سياسى ايران، ص 576.
[4]. ر.ك: ابراهيم صفايى، رهبران مشروطه، ج 1، ص 126.
[5]. ر.ك: همان، ص 362 ـ 372.
[6]. ر.ك: ذاكر حسين، مطبوعات سياسى ايران در عصر مشروطيت، ص 41.
[7]. همان.
[8]. ر.ك: همان، ص 44.
[9]. ر.ك: همان.
[10]. ر.ك: همان، ص 52.
[11]. ر.ك: همان، ص 45.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ى غربى، جواد سليمانى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1384).